غنى در ستيز ملى
غنى در ستیز ملی جناب غنی در سیاست تاکتیکی، عجول و عصبی است، به جای پا بر فرق راه میرود. یعنی اگر میداند، چرا عمل نمیکند که ترکیب قومی هم ضعف و هم قوت افغانستان عزیز ما ست. قومیت علت شکست ملی اقوام میشود اگر پس از رأی ملی اقوام، فردمحوری (autocracy) ارگ معطوف به جاهلیت قبیلهای باشد. اما، ترکیب قومی راه اقتدار ملی افغانستان زخمی و محتاجِ عقل و شعور ما میشود، به شرطی که سیاست ملی به حکم حق، متعهد به عدالت (اعْدِلُوا) در اقوام باشد. به وحدت ملی میرسیم اگر باز هم به حکم حق، امانت حکومتداری را به اهل شایستۀ آن بسپاریم تا این ملت فقیر و پاشیده به اقوام را با کارکرد قانونی و تخصص علمی خود، صاحب رفاه و حیثیت و عزت سازند. اما، اگر میدانیم که از دیورند تا پاکستان بر تجزیۀ قومی افغانستان کار استخباراتی شده، پس نشاید که جناب غنی اسب «نظام سازی» را به عقب گادی ببندد و در چیدن میوۀ قدرت، باغ ملت را بیدرخت سازد. به طور مثال، فراموش نکنیم که جناب غنی مثل آقایان خلیلی و عطا در سیاست رقیبان درون قومی دارد و باید در نفاق درون قومی از حریفان پیشی گیرد تا از قدرت نیفتد. از دید رقابت درونقومی غنی برای قدرت، اگر بر کناری عطا محمد نور حمایت پشتونی به جناب غنی داد یا نداد، اما آیا بیرقیبی عطا در سیاست تاجیک مسلم شد یا نشد؟ یعنی جناب غنی دانسته یا ندانسته در رقابت درون قومی با تکیه به حمایت انگلیس و امریکا، مرتکب خطای هولناکی در سیاست ملی میشود که پاکستان آن را برای نفوذ قومی حکمتیار ماجراجویانه انجام میدهد. پس، حق است برای اصلاح نفاق ملی از جناب غنی بپرسیم که آیا دید بستۀ قبیلهای، عامل بیخردی ملی ارگ در «نظام سازی» خیالی آن نیست؟
إستاد داى فولادى